کد مطلب:210709 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

فکر استوار علمای مشرق زمین
علمای مشرق زمین در پی اكسیر، عقاید و افكار استوار و متینی داشتند كه سایر ملل بی خبر و بی خرد از درك و فهم آن عاجز بودند ولی در اینكه این فكر را چگونه به عمل درآورند توجهی نداشتند و نمی خواستند این وقوف و اطلاع خود را به دیگری بگویند یا با دیگران در میان نهند - و لذا می گفتند.

با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی و توصیه و تأكید می كردند كه كلم الناس علی قدر عقولهم.

شرایطی مشكل برای شاگردان مكتب طبیعت قائل می شدند تا اسرار علمی خود را به دیگران نگویند و برخی هم در عین حال كه واقف به این علم بودند شرط حصول آن را صفای نفس می دانستند و نمی خواستند این علم را برای تأمین دنیا به دیگران بیاموزند بلكه برای كمال نفس كوشش می كردند - و نااهلان را به حرم سرای دانش و بینش خود یا اطاق لابراتوار



[ صفحه 163]



عمل راه نمی دادند حتی از اطلاع آنها بر این اصل هم استنكاف می كردند - و حقیقت امر را بر آنها مشتبه و مستور می داشتند چنانچه جابر بن حیان [1] به این حقیقت اقرار و اعتراف نموده است.

جابر بن حیان كه شیمیست متبحر اسلام و در مقدمات این علم بزرگان دنیای كنونی هم مدیون او هستند این شیمیست بزرگوار در كتاب و رساله «سرالاسرار» خود می نویسد:

(.... كه اگر نه آن بودی كه از حیات خود ناامید شدمی و اشراف ها بر حیات خود یافتمی هرگز حرفی و لفظی از این معانی به زبان قلم اجرا نكردمی و بیان ننمودمی تا به غیرحق مستحق وصول نیافتی؟)

این كه سهل است عجب تر آن است كه علمای صنعت كیمیا كه اغلب عمر خود را برای شناختن خواص و چند و چون اشیاء و عناصر به سر می آوردند اغلب فكرهای خود را نمی نوشتند بلكه فقط در حوزه درس خصوصی هم جمل مبهمی به گوش طلاب علوم می رسانیدند. و اگر هم وقتی یكی از آنها به خیال مرگ می افتاد و می دید كه تصورات و نظریات و تجربیات هفتاد ساله او بعد از او كأن لم یكن خواهد شد - هر استنباط و نكته علمی و حاصل تجارب خود را در كتابی می نوشتند اما نه به صورت آسان كه مؤدی به مطلب باشد بلكه به صورت معمی و لغز و سخت و صعب الهضم چنانكه محمد بن زكریای رازی كه از شاگردان جابر بن حیان است می گوید اساتید فن صنعت كیمیا كتابی به ودیعت می نهادند تا آنكه فقط مستحقان آن یعنی كسانی كه لایق فهم این علوم باشند یا شرایط درك آن را داشته باشند و صفای ذهن داشته به اشاره مدرس یا مراد و معلم به این خزائن دست یابند. و مادامی كه تتبع جمیع رسائل نكنند بر مطلوب خود



[ صفحه 164]



بازنگردند و بر حقیقت صنعت وقوف نیابند.

این كلمات را خوانده و هر نكته ای را از گوشه ای گرفته و در مخیله خود حفظ نموده از مجموع آنها به اسرار و رموز واقف گردند.

این روش تا قرن 15 میلادی یعنی قرون وسطی اسلامی رواج داشت و مانع یافتن راه صحیحی در كشفیات كیمیاوی بود و علمای این قوم از افكار سالم و حقیقی خود همیشه امساك و مضایقه می كردند و بنا به عقیده فارابی علت بیان حقایق این صنعت به عبارات مغلق و مدغم این بوده كه اگر آگاهان به این صنعت مسائل آن را بدون حجاب و معمی بیان می كردند رشته و شیرازه امور و نظام اجتماع از هم می گسیخت - یعنی همه می خواستند كیمیاگری كنند و با تبدیل فلزات به طلا از كسب و كار عمومی دست بكشند و چون طمع در افراد بشر غالب و همه طالب زیاده خواهی و وسعت كار دنیا هستند و به این كار موفق می شدند طلا و نقره از اعتبار و اهمیت می افتاد. بدین نظر علماء در ظاهر اشخاصی را كه محض خاطر علم و كمال نفس و به شرط خالی بودن از هوی و هوس در طلب این علم می كوشیدند، آنها را راهنمائی می كردند ولی كسانی را كه در نظرشان فقط دنیا و زر و سیم و حرص و طمع محرك آنها در طلب علم كیمیا بوده آنها را به قشریات سرگرم و مشغول ظواهر و اسباب و آلات می داشتند و حقیقت آن علوم را از چشم آنها مخفی می داشتند بلكه برای اقناع آنها می گفتند این علوم مخصوص پیغمبران است و اولیاءالله كه دل های خود را از هواجس صاف كرده اند به این علم به الهام ربانی وقوف یافته اند.

چیزی كه این مطلب را تأیید می كرد و ظاهربینان را هم قانع می ساخت این بود كه دیده و شنیده بودند ائمه اطهار (ع) مكرر به دست كیمیا اثر خود فلزات بلكه ریگ ها را طلا نموده و به اعجاز به سائلین و مستحقین می دادند.

البته در این قیاس مع الفارق معجزه را با علم در سرحدی از هم جدا نمی ساختند در حالی كه اعجاز هم در سایه علم است منتها به وحی و الهام.

این سرحد توقف جمعی از دنیاخواهان بوده كه عمل كیمیا را از صوت علمی و اعجاز وحی و الهام به صورت شعبده و افسون و راه دخل و كسب ظهور و بروز داده در حالی كه جز اصطلاح هنوز چیزی نمی دانستند.



[ صفحه 165]



به اضافه كه یك شعری و جمله ی موزون و مقفی كه از شاه ولایت شنیده بودند سرمشق دیگری نداشتند و این جمله:



خذ الفرار و الطلقا

و شیئا یشبه البرقا



اذا مزجته سحقا

ملكت الغرب و الشرقا



این شعر منتسب به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است كه دستور فرمود فرار یعنی زیبق را بگیرند با طلق و چیزی كه شبیه به برق است با هم سائیده ممزوج كنید آن وقت برای شما طلای ناب دست می دهد و بفرما نفرمائی شرق و غرب می رسید.

این عبارات را عرفا و محققین صدها رقم تعبیر و تفسیر كرده اند و از فرار و طلق و شبیه برق مطالبی استنباط كرده اند كه معلوم نیست حقیقت آن كدام است زیرا خودشان گفتند المعنی فی بطن الشاعر - شأن نزول هر آیه و حدیث و خبری را باید از ریشه آن به دست آورد آیا این بیان را امام برای چه كسی در چه مواردی فرموده است - به علاوه كه دستور عملی آن چگونه بوده و این لغات برای چه معانی وضع شده است.

خلاصه اگر بگوئیم علم اساسی طبیعی كیمیا در اثر دخالت بی خردان و جاهلان نااهل به صورت سحر و شعبده شایع شد و تحقیقات علمی صورت قصص و حكایت و تصورات اساطیری به خود گرفت اشتباه نكرده ایم.

چنانچه رصاص را نقره می دانستند كه دچار مرض جذام شده و زیبق را طلائی می دانستند كه هنوز خام و مبتلا به امراض شده است كه در حال وقفه مانده و می گفتند كیمیاگران باید مانند طبیب فلزات را بر حسب قانون تشابه و تناقض به هر طور كه خود می خواهند تغییر و تبدیل دهند.

این علم شریف در مشرق قرن ها به صورت تفنن به سحر و جادو و شعبده رمال و فال گیر و سرمایه دخل و كسب بیكاره ها از راه مكر و فریب و گاهی پیدا كردن گمشدگان و معالجه امراض غیرقابل علاج و غیب گوئی و از راه جفر و رمل و اعداد پیدا كردن گمشده ها و خلاصه وسیله دست دغلبازان بوده.

در حقیقت این علم شریف كه اساس دین و دنیا و رستگاری بوده به صورت معضله و شعبده ای درآمد و مردم مشرق از اصل عمل منحرف شده به علل و اسباب پرداختند و بهتر بگوئیم مغز را صرف نظر كرده به پوست مشغول شدند و همچنان هم كه مشغول هستند.



[ صفحه 166]




[1] جابر بن حيان اولين عالم بزرگ شيمي در اسلام است كه در اواخر قرن اول هجري در شهر كوفه تولد يافته و در سال 156 درگذشته است و او شاگرد حضرت امام جعفر صادق (ع) بوده كه برخي او را با ابوموسي جعفر الصوفي كه معاصر او بوده و او هم يكي از اصحاب و شاگردان حضرت صادق (ع) و داراي فضل و كمال و شهرت علمي بوده است يكي دانسته و اشتباه نمودند و اثرات و تأليفات جابر را با ابوموسي نسبت داده اند.

جابر بن حيان يك سلسله تجربيات شيميائي فراوان داشته و آلات و ادوات شيميائي مخصوصي مانند آلت تقطير و غيره ساخته و به بعضي تركيبات مهم شيميائي آشنائي كامل داشته است.